Quantcast
Channel: سایت رسمی رضا رویگری
Viewing all 236 articles
Browse latest View live

زمان پخش فیلم تلویزیونی شاعر و برادران

$
0
0

فیلم شاعر و برادران به کارگردانی عباس مرادیان  شنبه 3 فروردین ساعت 20 از شبکه 3 پخش خواهد شد..

خلاصه :دو دوست قدیمی بر سر ماجرای قدیمی با هم اختلاف دارند..

بازیگران:رضا رویگری-روشنک عجمیان-داریوش اسدزاده-حسین سلیمانی-حدیثه تهرانی-وحید شیخ زاده-عباس محبوب-کیانوش گرامی-عباس جمشیدی

تکرار روز یکشنبه 11صبح


منبع : http://rezaruigari.ir

w e l c o m e

عکسی اختصاصی به مناسبت سال نو

دلنوشته نوروزی رضا رویگری

$
0
0

رسیدن بهار توید سرسبزی و شکوفایی را به ما می دهد امیدوارم در این سال هر یک از ما با تعهد و پذیرش و مسوولیت

برای خودمان و در خدمت مردم و کشور عزیزمان ایران باشیم


منبع : http://rezaruigari.ir

زمان پخش فیلم تلویزیونی سرانجام

$
0
0

تله فیلم سرانجام جمعه 9 فروردین 92 ساعت 20 از شبکه 3 پخش خواهد شد.

کارگردان:احمد معظمی

بازیگران:رضا رویگری-امیرمحمد زند-علیرام نورایی-حدیث میرامینی و ...

بازپخش فیلم روز شنبه ساعت 11صبح


منبع : http://rezaruigari.ir

گفتگو با باشگاه خبرنگاران

$
0
0
تنگ ماهی سیاهم شکست
در دوارن كودكي ام با پول هاي عيدي ام به سينما مي رفتم.
وي گفت: خانه ي ما يك باغ بزرگ با يك حوض بزرگ پراز ماهي قرمز داشت اما هميشه بايد ماهي سال نو را از بيرون مي خريدم.
وي عنوان كرد: در 12سالگي ام بعد از خريد يك ماهي سياه هنگام برگشت به خانه زمين خوردم و تنگ ماهي شكست اما نگذاشتم ماهي سياهم بميرد.
رويگري عنوان كرد: امروزه كسي در اطراف من نيست كه به او عيدي بدهم اما دوست دارم به نوه ام عيدي دهم.
اين بازيگر در ادامه با اشاره به آرزوي سينمايي خود گفت: اميدوارم در سال جديد سينماي ما ضمن رهايي از اين وضعيت سرانجام وضعيت مناسبي پيدا كند و فيلم هايي كه به وسيله ي نهاد قانوني وزارت ارشاد موفق به دريافت پروانه نمايش شده اند اكران شوند.
رويگري ادامه داد: سلامتي، سكانس، سروسامان، اسكناس بدون الف، سرانجام كار، سبزي پلو با ماهي در هر شرايطي وسر به سلامت بردن، هفت سين هاي سينمايي من است. اميدوارم سال 92براي همه خوب باشد و مردم ضمن رهايي از مشكلات اقتصادي مشكلات سال 91را فراموش كنند.
سال 91 برای من سال بدی بود چرا که استرسم در این سال زیاد بود.
این بازیگر افزود : امیدوارم در سال 92 چه در موسیقی و چه در سینما و تلویزیون کارهای بهتری انجام دهم. رویگری همچنین گفت: امیدوارم سال 92 برای من و خانواده‌ام و همینطور همه مردم سالی خوب و بانشاط و کشورم همیشه سربلند باشد.

منبع : http://rezaruigari.ir

رضا رویگری در تله فیلم سرانجام

دانلود ویدیو از فیلم شاعر وبرادرش+عکس

$
0
0

قسمتی از آوار خواندن رضا رویگری در فیلم را می توانید دانلود کنید


 


منبع : http://rezaruigari.ir

تله فیلم دونده+عکس

$
0
0


تصویربرداری تله فیلم "دونده"، ساخته ی اصغر هاشمی و محصول گروه اجتماعی سیمافیلم به پایان رسید.

تمام صحنه های این فیلم در شیراز و اصفهان تصویربرداری شد.

هومن سیدی، خاطره حاتمی، هوشنگ حریرچیان، پری کربلایی و رضا رویگری در این فیلم ایفای

 نقش کرده اند.

  

 

 


منبع : http://rezaruigari.ir

زندگینامه رضا رویگری از زبان خودش

$
0
0

پدرم يک باغبان بود.يک مرد شريفو زحمتکش و من تنها پسرش.بنابراين اينکه من يه روز بازيگر شوم در فکرش نبود.وقتي که بچه بودم نقاشي ميکردم.يک دوست خيلي خوب داشتم که با او در کوچه هاي تجريش بوم ميگذاشتيم و نقاشي ميکشيديم.او استاد من بود و ايرادهاي منو ميگرفت.بعدها نزد استاد رحيم نوه سي رفتم و تعليم نقاشي رو ياد گرفتم.در ضمن من فهميده بودم که صدايي هم دارم و اوايل براي خودم و بعد در جمع هاي دوستانه و خودماني ميزدم زير اواز.از سينما هم خاطره ام بر ميگردد به سينما بهار تجريش و از همانجا بود که به بازيگري علاقه مند شدم.ان موقع مثل الان نبود که سينما زياد باشد يا رفت و امدها اينقدر راحت باشد.سينما بهار فقط تابستان باز ميکرد و چون يک سينماي روباز بود وقتي باران ميباريد تعطيل ميشد و هر شب در يک سانس يک فيلم نشان ميداد.بيرون در جلوي سر در سينما عکس هنرپيشه هاي معروف از جماه کرک داگلاس و برت لنکستر و گريگوري پک و ديگران را ميچسباندند و من ميگفتم يه روز بايد عکس مرا هم ان بالا بچسبانند.اما به نظر نميرسيد فضا مساعد باشد. پدرم خيلي مذهبي بود و ما در خانه مان راديو و تلويزيون نداشتيم حتي سينما رفتن من هم تمام و کمال نبود .يواشکي ميرفتم مي نشستم و فيلم مي ديدم و معمولا هم نصف و نيمه ول ميکردم و مي امدم چون هر لحظه ممکن بود پدر شک کند.نميخواستم ناراحتش کنم.خيلي مرا دوست داشت و مرد زحمتکش و شريفي بود.فکر ميکرد اگر سراغ بازيگري برم منحرف شده ام!پدر حتي با نقاشي من مخالف بود ايشان ميگفتند که نبايد صورت بکشي چون وظيفه داري در ان دنيا به اين صورت جان بدهي.

اگر پدرم رضايت نميداد و جلوي اين قضيه را ميگرفت شايد من اين کار را ادامه نميدادم.رضايت ايشان براي من بسيار مهم بود.اما گويا دست تقدير اين گونه قرار گرفته بود که من بازيگر شوم.در اين راه منصور حلاج و نمايشي که درباره او بود به من کمک کرد .اين را قبلا هم گفته ام يک دوست داشتم که روزنامه نگار بود البته ان موقع که اين ماجرا پيش امد ديگر کار خبرنگاري نميکرد و قبل از ان در اين کار بود اما در ان مقطع به خاطر همان سابقه روزنامه نگاري ارتباط ها و دوستي هايي داشت.

دوست همين دوستم که پسرخاله يک خانم نويسنده و کارگردان بود و او از طريق ان پسرخاله با اين خانم که خانم خجسته کيا بود اشنا بود.اين خانم محترم يک سري بازيگر اماتور و جوان را جمع کرده بود تا نمايشش را کار کند وشکل نمايش انطور بود که يه بازيگر ميخواستند که هم بازي کند و هم اواز بخواند.او هم ديده و هم شنيده بود که صداي من خوب هست و براي همين هم بود که به من پيشنهاد داده بود.من هم که از خدا ميخواستم و منتظر چنين فرصتي بودم.چيز زيادي درباره ي بازيگري نميدانستم.تازه دبيرستان ميرفتم و هنوز ديپلم هم نگرفته بودم.بنابراين در مورد اينکه نميدانستم طبيعي بود,فقط اين را ميدانستم که دارد مرا به انچه ارزويش را دارم سوق ميدهد.رفتم که ايشان مرا ببينند,ماه رمضان بود و حتي روزه بودم.تستي هم که از من گرفت تست بازيگري نبود,بلکه بايد اواز ميخواندم.يک شعر سخت را گذاشت جلوي من که اگر اشتباه نکنم<<سمن بويان غبار غم چو بنشانند بنشينند >>بود.يک شعر سخت و محکم از حافظ که ان را همينطوري بدون اواز هم نميتوان خواند ,چه برسد به خواندن ان با اواز.اين اواز را در دستگاه بيات ترک خواندم و اخر سر با تشويق خانم کارگردان مواجه شدم,نزديک افطار بود و من رويم نميشد بگويم روزه هستم.خواندم و ايشان از من تعريف کردند و من سرخ و سفيد شدم.انجا انتخاب شدم و رفتم توي ان گروه ,اما تا اجرا شد حدود سه سال طول کشيد .خانم خجسته وسط کار رفت مراکش که روي نگارش ان تحقيق کند .کار وقتي اجرا شد,يک کار پرقدرت در امد.طوري که پيتـر بروک که به ايران امده بود ,از ان تعريف کرد.من بعد ان نمايش هاي زيادي بازي کردم,اما ان نمايش هنوز از خاطر من نرفته .اين به خاطر ان نيست که کار اولم بود بلکه به اين خاطر بود که کار,کار محکمي بوذ.بعدها در نمايش <<معرکه در معرکه>>ابازي کردم که نوشته داود مير باقري و با کارگرداني سياوش طهمورث اجرا کردم و ان هم البته کار محکمي بود.ان کار براي من همه چيز داشت.براي من که اموزشي نديده بودم هم کلاس درس بود و هم يک بازي.انجا من خيلي چيزها اموختم.خانم کيا براي من تذکره الاوليا,کليات سعدي ومولانا ميخواند . با هنرمندان ديگر هم اشنا بودم واز انها خيلي چيزها ياد گرفتم.من جوياي ياد گرفتن بودم و حالا افتاده بودم وسط معرکه.سال ها قبل از انکه نمايش<<معرکه در معرکه>>را بازي کنم ,افتاده بودم در معرکه.ان کار انفدر خوب ديده شده بود که پيتـر بروک مرا براي <<اورگاست>>انتخاب کرده بود,اما بنا به دلايلي نشد که من در ان

کار باشم.با ان نمايش اتفاق مهم ديگر زندگيم رقم خورد. گفتم که رضايت پدرم خيلي برايم مهم بود.پدر شنيده بود که من به دنبال هنر رفتم.بچه محل هاي پدرم به او گفته بودند .ميگفتند پسر تو مطرب شده است.پدرم خيلي رنج مي برد و ناراحت ميشد.دوست نداشت پسر يکي يک دانه اش منحرف شده باشد.دست بر قضا کارگردان اين نمايش تصمين گرفت ان را در تکيه نياوران اجرا کند.مي گفت ميخواهم ان را در ميان مردم عادي نمايش دهم تا نظر انها را بدانم.زمستان بود و برف امده بود.وسط تکيه نياوران يک سکوي بزرگ داشت و نمايش ما روي ان اجرا مي شد.قيامت شده بود.مردم جمع شده بودند .چون فکر ميکردند قرار است تعزيه شهادت امام حسين (ع)اجرا شود,اما کم کم متوجه شدند که اينطور نيست و بعضي هم اعتراض داشتند که امام اينطور شهيد نشده است,بعد کم کم انها که با سوادتر بودند برايشان توضيح دادند که اين ماجرا مربوط به منصور حلاج است و مردم با ان ارتباط برقرار کردند.شايد ان تفکر اوليه شان به خاطر اسم نمايش بود.اسمش بود<<عبادتي بر مصيبت حسين بن منصور حلاج >>.نمي دانم چه کسي به پدرم خبر داده بود که امده بود براي تماشا.همان دورترها,طوري که من او را نبينم امده و کار را ديده و رفته بود.ناراحت هم نشد و سربلند هم رفت.گفت کار با دين سروکار دارد نه مطربي.ديگر رضايتش تامين شد و من ديگر مستقل شده بودم و کارهاي بعدي هم دور از فضاي تجريش و شميران بود.بعدها وقتي اهنگ ايران ايران را خواندم باز سربلند شد.مثل بار اولکه گفته بود کارما هنره نه مطربي.

 بعد نمايش حلاج دوستانم مرا بردند براي کار در نمايش (ويس و رامين)که بر اساس شعر معروف اسعد گرگاني نوشته شده بود.

کارگردان ان کار اوانسيان بود که يک کارگردان معتبر و مهم بود.از وقتي رفتم سراغ اين کار دويست سيصد تومان حقوق ميگرفتم که بعدتر رسيد به هفتصد تومان و اين ان موقع پول خيلي بدي نبود.ان موقع بيشتر با اسماعيل خلج کار ميکردم .به واسطه همان نمايشها شهرتي به هم زده بودم منتهي اين شهرت محدود به تئاتر بودولابد فريدون خشنود هم لا به لاي همين نمايش ها صدايم را شنيده بود .در بحبوحه انقلاب و شلوغي هاي ان بود که من گفتم جوان هاي مردم دارند شهيد ميشوند و تو از من ميخواي که بيام اواز بخونم؟اصلا به فکر سرود انقلابي نبودم.خشنود برايم توضيح داد که شعر اهنگ در مورد وقايع روز است و ووقتي شعرش را خواند ديدم که راست مبگويد وچه ميدانستم که ميخواهم اهنگي را بخوانم که مثل توپ صدا کند و اهنگش را همه مردم زمزمه کنند.درست 26دي سال 57 به استديو صبا در خيابان کاخ ان زمان و فلسطين الان رفتيم.شبها حکومت نظامي بود و اگر مي مانديم مجبور ميشديم تا صبح همانجا بمانيم.با اين حال چند بار بچه هاي گروه کر را گرفته بودندو البته انها گفته بودند دانشجو هستند و خلاص شده بودند.ان موقع کسي نميدانست که ممکن بود انقلاب شود..شعر مال حسين سرفراز بود و نواري که روي ان ضبط شد ان نوارهاي استخواني ان زمان بود و براي انکه ان طرفش خالي نباشد شعري از علي بابا چاهي را دکلمه کرده بودم.وقتي که خواندم و نوار پخش شد تا صبح تلفن خانه من قطع نشد.انان که اهل تئاتر بودند ميدانستند که من هستم و ولي مردم نميدانستند.برايم مهم نبود.نميخواستم ريا شود.گويا يک نفر ادعا کرده بود که او اين اهنگ را خوانده اما فقط خنديده بودم,مهم نبود.مهم اين بود که روي مردم تاثير مثبت داشت.بعدها خيلي فکر کردم که چرا ساواک با اينکه ميدانست من ان را خواندم,مرا نگرفت.حتما انها هم ميدانستند.

بعد از انقلاب هم با وجود انکه کم کم فهميده بودند که من ان را خواندم و لابد مي توانستم در سينما و تلويزيون باشم.به تئاتر ادامه دادم تا سال 63.ان موقع به دليل يک سري دلخوري هابازيگري را رها کردم و رفته بودم تجريش,و با يکي از دوستانم يک کارگاه کوچک درست کرده و ترشي توليد ميکرديم.يک خانه قديمي در اختيار گرفتيم و در ان ترشي,مربا وسرکه توليد کرده و در شيشه ريخته و به مردم ميفروختيم.اسمش هم بود(محصولات خانگي کدبانو).کلي مشتري پيدا کرده بوديم و بازارمان رونق پيدا کرده بود,به طوري که ده,بيست تا کارگر داشتيم.اما رضا زيان

خدا بيامرز باز مرا به سمت ديگري کشاند.امد گفت:اين کارها چيست؟!تو يک هنرمندي و بايد کارت را ادامه بدهي.من مقاومت کردم.اينبار حرف از تلويزيون بود.گفت بيا يه کار تلويزيوني هست و يک نقش شير هست که تو بايد بازيش کني.اول قبول نکردم اما چشم به هم زدم ديدم دوباره افتادم تو بازيگري.که اسم مجموعه محله بهداشت بود..که بعد ان نقش ساموئل خاچيکيان مرحوم مرا ديد و پسنديد براي نقش خلبان فيلم عقاب ها.با ان نقش معروف شدم و بعد خود خاچيکيان مرا براي فيلم يوزپلنگ انتخاب کرد و بعد هم در اجاره نشين ها بازي کردم.در سينما به عنوان چهره هاي جوان و ستاره مطرح شده بودم.با کار خاچيکيان شناخته و با کار مهرجويي جاافتاده بودم.(اجاره نشين ها)خيلي گل کرد و ما بازيگران ان هم همينطور.کار يه کمدي موقعيت بي نظير بود و همه چيز دست به دست هم داد تا ان فيلم ماندگار شود.من و عزت الله انتظامي برادر بوديم و مادرمان هم مرحوم خير ابادي که خدا رحمتش کند.واقعا مادر همه ما بود.با اينکه با اقاي انتظامي تقريبا هم سن بودند طوري نقش را بازي کردند که انگار واقعا مادر اوست.هميشه مثل مادر دوستش داشتم.خلاصه بعد از اين فيلمها خيلي فيلمهاي ديگر بازي کردم

کم کم حذف شدم.نميدانم چرا و هيچگاه به صورت جدي پيگيري نکردم.ده سال از بهترين سالهاي عمرم که ميتونستم بازي کنم به ناگاه حذف شد.ستاره بودم.از سر يک کار بيرون نيومده سر کار ديگري قرارداد مي بستم.اما کم کم اين ماجراها تمام شد و تعجب ميکردم که چرا ديگر کسي به سراغم نمي ايد.کم کم کاملا بيکار شدم.بعد ها فهميدم دليلش حسادت و کينه شخصي بود.سال اخري که در جشنواره بودم هفت فيلم داشتم و داشتم به يک سوپر استار تبديل مي شدم و ان زمان کساني بودند که اين را نميخواستند.شرايط روحي ومالي خيلي سختي داشتم و حتي محتاج ما يحتاج عادي زندگيم شده بودم.ياد عشق دوران کودکي ام افتادم.نقاشي.دوباره به ان نزديک شدم.سال 73بود که رفتم پيش استاد رحيم نوه سي.انقدر فشرده وخوب کار کردم که بعد ان کلاس نقاشي زدم.به واسطه اينکه مردم مرا ميشناختند ,شاگردان زيادي گرفتم و شروع کردم به اموزش و کارم گرفت.وضع ماليم خوب شد.خيلي ها دوست داشتند من استادشان باشم و من هم معلم بدي نبودم.هم در فضاي هنر بودم وهم زندگيم ميچرخيد و محتاج کسي نبودم.با انکه در نقاشي همه چي زندگي خوب بود اما ان کار,کار من نبود .داشتم نقاشي ميکردم و اموزش ميدادم که سياوش طهمورث امد سراغ من.گفت بيا ميخوام با هم تئاتر کار کنيم ميخواس (معرکه در معرکه )را تمرين کند و براي اجرا ببرد امريکا.رفتيم و اجرا کرديم.من انجا با همسرم اشنا شدم و ازواج کرده بودم و وضع ماليم دوباره بد شده بود.يک دوست به نام اقاي اسلامي به دوستم جمشيد شاه محمدي گفته بود که به رضا رويگري بگو برود کارش را در ارشاد درست کند شايد مشکلي دارد.من نرفتم.شش ماه بعد رفتم و ديدم که قضيه همون سوء تفاهم ها بودو خلاصه انکه کارم درست شده بود,اما نقش هاي خوب به من پيشنهاد نميشد همش نقشهاي کوتاه و بد بود و نمي پذيرفتم.البته در اين بين به صورت دوستانه در دو سريال بازي کرده بودم.يکي سال 75در سريال (برگ و باد) و ديگري هم سريال جواني اقاي قاري زاده.امديم تا شد سال 80.در اين سال حميد نعمت الله به من زنگ زد.من او را نميشناختم اما ماجرايي را برايم تعريف کرد که جالب بود.گفت سالها پيش من خبرنگار بودم و تو بازيگر مهم ان سالها.من امده بودم شمال تا سر لوکيشن فيلمتان با شما مصاحبه کنم.همانجا تصميم گرفته بودم که اگر يک روز کارگردان شدم تو بازيگر فيلم باشي.خلاصه انکه من شدم بازيگر فيلم بوتيک .وقتي نقشم را در بوتيک فهميدم خوشحال شدم.درست است که نقش اصلي نبود ولي يک نقش دوم خوب ومهم بود و جاي کار داشت.من کانديداي دريافت بهترين بازيگر نقش دوم شدم و دوباره احيا شدم.وقتي برگشتم ميدانستم ديگر ان چهره جوان ده سال پيش نيستم و بايد نقش هاي ميانسال خوب بازي کنم و سينماي حالاي ما متاسفانه اين نقش ها را براي ما ندارد.بنابراين کم کم امدم به سمت تلويزيون.در اين سالها سريال خط شکن را بازي کردم که از بازيم بسيار راضيم و نقدهاي خوبي هم براي بازي من شد.پارسال در چند سريال حضور داشتم و نقشهايم را دوست دارم.در (به کجا چنين شتابان)نقشي بازي کردم که جاي کار داشت و مردم هم کل کار را خوب ديدند و هم نقش مرا وهم بازيم را پسنديدند.اين را از بازخورد نظرات مردم در کوچه وخيابان ميگيرم.در اخراجيهاي 3 هم با کارگردان دارا و ندار دوباره کار کردم.بازي در نقش طنز براي من ريسک بزرگي بود اما من راضي هستم.البته سعي ميکنم اين نقش را تکرار نکنم.از بقيه کارها هم راضي هستم.قبل از همه اينها چندين سال بود که مشغول بازي در مختارنامه بودم که نقش کيان را داشتم و هيچ گاه از کار کردن در ان خسته نشدم. و اصولا ميرباقري و قلمش و شخصيتش را دوست دارم.ديالوگهاش که بي نظير است و بازي در نقش کيان را با هيچ کدام از نقشهايم مقايسه نميکنم.چرا که اين نقش را به دلايل مختلف جور ديگر دوست دارم.در تلويزيون نقشهاي خوبي بازي خواهم کرد.اينجا راحت هستم و البته چندان اهل تله فيلم نيستم.دوست دارم در سينما هم کار کنم اما نقش خوب ميانسال و موثر.


منبع : http://rezaruigari.ir

بیوگرافی

$
0
0

محمدرضا رویگری ۶دی ماه 1325 در محله تجریش به‌دنیا آمد.

او تنها فرزند خانواده و يک پسر به نام کيارش دارد و یک نوه به نام آوا که در یک فیلم هم با او همبازی شده است.

دوران دبستان و دبیرستان را در همان تجریش به پایان رساند. با نمایش «ویس و رامین» به کارگاه نمایش پیوست و در جشنواره‌های نانسی، ورشو و چند شهر آلمان و آمریکا نمایش‌هایی را اجرا کرد. این بازیگر، بازی در تلویزیون را با نقش‌آفرینی در 2 قسمت از سریال «چنگک» آغاز کرد و با سریال «محله بهداشت» در میان مردم شناخته شد، بعد از پخش این مجموعه، زنده‌یاد خاچیکیان او را برای بازی در فیلم سینمایی «عقاب» انتخاب کرد و اینگونه بود که رضا رویگری پا به عرصه سینما گذاشت. او در چند نمايشگاه نقاشي در ايران و آمريكا شركت كرد و يك كنسرت نيز در سال 1996 در آمريكا برگزار نمود.دو آلبوم موسیقی هم از او منتشر شده ست بنام های غوغا و از عشق گفتن و سومین البوم او بنام کازابلانکا هم به زودی منتشر خواهد شد. براي كارهاي خود آهنگسازي نيز می کند و همه ايرانيها او را با صداي جاودانه اش که در اوابل انقلاب ترانه ايران ايران را خواند ميشناسند.

طی سال‌های 70 تا 74 او فعالیتی نداشت تا اینکه دوباره با تئاتر «معرکه در معرکه» و اجرای مجددش در آمریکا، به عرصه بازیگری بازگشت.رویگری سال 82 با حضور در فیلم سینمایی «بوتیک» ساخته حمید نعمت‌اله دوباره به سینما بازگشت


منبع : http://rezaruigari.ir

عکسهایی از رضا رویگری

$
0
0

 چند عکس متفاوت از رضا رویگری با دوستان

|کاملا اختصاصی| |با کیفیت بالا| |مخصوص اعضای سایت|

                                                                 برای دیدن سایز اصلی عکسها را ذخیره کنید                  

مشاهده عکس ها  در ادامه مطلب ...


منبع : http://rezaruigari.ir

احتمال اکران "گناهکاران" در عید فطر

$
0
0

 فرامرز قریبیان درباره وضعیت اکران جدیدترین فیلم‌اش که در جشنواره سی و یکم فیلم فجر هم به نمایش درآمد، گفت: پخش این فیلم بر عهده فیلمیران است اما در حال حاضر منتظر پروانه نمایش هستیم.

به گقته وی، پس از اخد این مجوز تلاش می‌‌شود که "گناهکاران" برای عید فطر اکران عمومی شود.

داستان فیلم درباره یک پلیس کهنه‌کار و مواجهه آن با پلیسی جوان است که اتفاقا عاشق دختر وی نیز هست ولی این عشق به سرانجام نرسیده و حال با وقوع یک قتل این آدم‌ها دوباره سر راه همدیگر قرار مي‌گیرند.

فیلمنامه‌ این اثر پلیسی را سام قریبیان، پسر فرامرز قریبیان نوشته است. او "گناهکاران" را در سال ۲۰۰۶ میلادی در خارج از ایران برای یک فیلم خارجی نوشته بود ولی پس از بازگشت به ایران آن‌را به نسخه فارسی تبدیل و بازنویسی کرد.

همایون ارشادی، محسن افشانی، هومن برق‌نورد، کوروش تهامی، رامبد جوان، سیاوش چراغی‌پور، ملکه رنجبر، امید روحانی، رضا رویگری، قطب‌الدین صادقی، شقایق فراهانی، فرامرز قریبیان، مهتاج نجومی، محمد متوسلانی و نسرین مقانلو از بازیگران این فیلم هستند.


منبع : http://rezaruigari.ir

رضا رویگری در فیلم سینمایی چهارباندی

$
0
0

 در این فیلم احمد نجفی، رضا رویگری، نسرین مقانلو، نیما شاهرخ شاهی، شهره قمر، نازنین فراهانی، علیرضا جامعی ، فلور نظری، هایده حائری، حمیدرضا حاجی محمدزاده ، فائزه محمدی به ایفای نقش می‌پردازند.

فیلم چهارباندی

برای دیدن بقیه تصاویر فیلم به گالری تصاویر فیلم مراجعه کنید

 


منبع : http://rezaruigari.ir

رضا رویگری در پشت صحنه تله فیلم دونده

$
0
0

رضا رویگری در پشت صحنه تله فیلم دونده

شیراز-اسفند۹۱

تشکر از محمد علی اکبرزاده

بقیه عکسها با سایز اصلی در ادامه مطلب


منبع : http://rezaruigari.ir

رضا رویگری در تهران پرس

Article 0

$
0
0

آلبوم از عشق گفتن

۱-شاد آمدی

۲-وا دل من

۳-نوايی

۴-عاشق سرگشته

۵-عاشق شده ای ای دل

۶-بهارم کی می آيی

۷-قطعه بی کلام؛ رقص دستمال

۸-تنها مرا رها کن

 

 

 آلبوم غوغا

۱-سلسله ‌مو

۲-مطرب ‌عشق

۳-رسوای‌رسوا

۴-لحظهٔ ‌موعود

۵-انعکاس‌ سبز

۶-تنها بودم

۷-وطنم

۸-بی‌کلام


منبع : http://rezaruigari.ir

گفتگوی مفصل رضا رویگری با تهران پرس

$
0
0

به گزارش تهران پرس ذائقه مردم نسبت به سینما و تلویزیون تغییر کرده است و رضا رویگری اعتقاد دارد سینمای ایران امروز حال و روز خوشی برای سینما متصور نیست .

رضا رویگری  روز یکشنبه به «تهران‌پرس» آمد و درباره مسائل مختلف سینما ، موسیقی و.... با خبرنگاران  به گپ و گفتگو پرداخت ...

متن گفتگو در ادامه مطلب


منبع : http://rezaruigari.ir

صحبتهای رضا رویگری درباره شهر اصفهان

$
0
0

رضا رویگری در گفت وگو با خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایمنا با اشاره به سفرهای خودش به اصفهان و خاطراتش از این شهر اظهار داشت: من چند روز پیش که از شیراز و منزل پدر و مادر همسرم به سمت تهران می آمدم، چند روزی اصفهان بودیم و یادم می آید روزی اصفهان بودیم که قرار بود آب در زاینده رود جریان پیدا کند و همه مردم منتظرم جاری شدن آب در رودخانه بودند و همه شلوغ بود؛ واقعا به نظر من اصفهان بدون زاینده رود خیلی چیز ها کم دارد و کاش آب در زاینده رود همیشه جریان داشته باشد.
او ادامه داد: راستش را بخواهید وقتی از کنار زاینده رود خشک می گذشتم، واقعا دلم می گرفت و پیش خودم می گفتم چرا باید این زاینده رود خشک باشد و امیدوارم که کاری کنند که آب درون زاینده رود جاری باشد چون هم من و هم مردم خیلی آب زاینده رود را دوست داریم.
این بازیگر سینما و تلویزیون ایران که به نظر می رسد علاقه خاصی به خیابان های شهر اصفهان دارد، در این زمینه هم گفت: راستی چه قدر شهر شما خیابان های زیبایی دارد؛ پر از درخت و گل و از نظر سبزینگی نسبت به شهرهای دیگر ایران معروف زیباست. آخر اصفهان در تمام دنیا معروف است و شهری بسیار زیباست که در سطح دنیا مشهور است پس دیگر ما چه می توانیم در مورد زیبایی های آن بگوییم؟
او در مورد خاطراتش از اصفهان نیز بیان داشت: یادم می آید در فیلم کانی مانگا که سال ۱۳۶۶ ساخته شد نزدیک به دو ماه در هتل عباسی بودیم. بیش از ۱۲۰ مرد بودیم که روزها در فولاد مبارکه و کوه های اطراف اصفهان فیلمبرداری می کردیم و شب ها باز می گشتیم و وقتی به هتل باز می گشتیم با استقبال بسیار خوب مردم مواجه می شدیم. من خاطرات بسیار خوبی از آن دوران دارم و در سفرهای مختلفی که به اصفهان آمدم، خاطرات بسیار خوبی از مردم اصفهان داشته ام.
رویگری اضافه می کند: اگر بخواهم بگویم در چند ماه گذشته، چندین بار به اصفهان آمده ام چون هر زمان بتوانم به اصفهان می آیم و همیشه زمانی که برای دیدن پدر و مادر همسرم به شیراز می روم، به اصفهان هم سر می زنم البته من همه جای ایران را دوست دارم و هر زمان که طبیعت ایران را می بینم ذوق می کنم شهر اصفهان که جای خود دارد.

منبع : http://rezaruigari.ir

عکس جدیدی از رضا رویگری

Viewing all 236 articles
Browse latest View live